سناریو وقتی تولدته و حامیم سوپرایزت میکنه

صحنه: شما توی اتاق نشسته‌اید، روز تولد شماست. حامیم به بهانه‌ای بیرون رفته تا شما رو غافلگیر کنه.

(شما روی مبل نشسته‌اید و منتظرید که حامیم برگرده. یه‌دفعه صدای در می‌آید و حامیم با یک کیک تولد زیبا وارد می‌شود. در دستش گیتار هم هست. شما شوکه و هیجان‌زده می‌شید.)

شما: (با چشمان درخشان)

این چیه؟! تو چی کار می‌کنی؟!
حامیم: (با لبخند شیطنت‌آمیز)

فکر می‌کردم این تولدت یه چیزی بیشتر از یه کیک می‌خواد. امروز می‌خوام برات یه سورپرایز خاص داشته باشم. (با شوخی) شاید هم دلت بخواد یه آهنگ بشنوی!
(حامیم گیتار رو دستش می‌گیره و شروع به نواختن می‌کنه. شما با تعجب نگاه می‌کنید.)

حامیم: (شروع به خواندن آهنگ به شما می‌کنه)

"این روزا هر لحظه با تو، مثل یک رویای شیرینه... تولدت مبارک، عزیزترین کسی که دارم..." 🎶
(صدای حامیم پر از احساس و عشق، فضا رو پر می‌کنه. شما از این حرکت فوق‌العاده رقیق و دلگرم می‌شید و چشم‌هاتون پر از اشک خوشحالی میشه.)

شما: (چشم‌هاتون پر از اشک، با صدای لرزان)

وای حامیم... این عالی بود! واقعا نمی‌دونستم چی بگم!
حامیم: (لبخند می‌زند و به سمت شما می‌آید)

خوشحالم که خوشحال شدی. تولدت مبارک عزیزم. می‌خوام همیشه در کنارت باشم و همینطور که این آهنگ رو خوندم، هر لحظه‌مون پر از شادی باشه. ❤️
شما: (با گریه‌ای که از خوشحالی می‌زنید، به حامیم نزدیک می‌شید)

تو بهترین هستی! هیچ وقت فکر نمی‌کردم یه تولد اینطور شگفت‌انگیز بشه.
(حامیم به آرامی شما رو در آغوش می‌گیره و شما هر دو با لبخند و خوشحالی کنار هم می‌نشینید.)

نظر بنویسید